- پناه کردن
- در حمایت کسی یا چیزی در آمدن زنهار خواستن پناه بردن التجا
معنی پناه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پناه کردن
- پناهنده شدن، پناه بردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پنجه افکندن، پنجه در زمین فشردن، ثبات قدم نمودن، قبض کردن گرفتن
گریختن، گریزانیدن پراکنده ساختن متفرق گردانیدن پراکنده ساختن متفرق گردانیدن، خاموش کردن، دفع و محو کردن، منکر شدن، عاجز گردیدن، عاجز گردانیدن، نرم ساختن، نومید کردن
پناهیدن یا بکسی یا چیزی پناه بردن، پناه گرفتن بوی التجا ملتجی شدن
رشته ای را باز کردن و به صورت پنبه درآوردن، کنایه از پراکنده کردن، متفرق ساختن، برای مثال پنبه کنم لشکرشان را چنان / کز تنشان پنبه شود استخوان (امیرخسرو - مجمع الفرس - پنبه کردن) ، کنایه از نرم کردن، کنایه از عاجز کردن
مرتکب گناه شدن ارتکاب جرمی کردن خطا کردن بزه کردن
پناهنده شدن، برای مثال پناه می برم از جهل عالمی به خدای / که عالم است و به مقدار خویشتن جاهل (سعدی۲ - ۶۵۴)
прибегать
zurückgreifen
звертатися
uciekać się do
recorrer
ricorrere
recurrir
recourir
toevlucht nemen
mengandalkan
सहारा लेना
başvurmak
kutafuta msaada
আশ্রয় নেওয়া
پناہ لینا
مطلع کردن
کامل کردن با تمام رساندن، مهیا کردن کسی برای اجرای عملی
مطلع کردن با خبر کردن خبردار کردن